شنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۱

اول دبستان برای اولين بار عاشق شدم
عاشق يه دختر سفيد خوشگل تپل مپل که اسمش هاله .... بود
اون موقع ها می رفتم مدرسه صفی نيا، تو باغ فردوس
يه روز که داشتيم صندلی بازی می کرديم، وقتی هاله صندلی شده بود، پريدم به سبک فيلم های اون موقع تلويزيون لبشو بوسيدم و زدم به چاک
همين باعث شد من تا آخر اون روز به امر خانم ناظم گوشه ی حياط وايسم
هاله هم سال بعدش از اون مدرسه رفت
.........................................
چند روز پيش خونه ی دوستم مهمونی بوديم
خانمش می گفت يه همسايه ی جديد براشون اومده که امشب هم دعوت بوده
يه خانم با شوهرش و دو تا بچه
سفيد و تپل مپل و خوشگل و خيلی خوش اخلاق
ولی چون خيلی مومن و چادريه و با ما خلافها!! جور نبوده نيومده
عيال مربوطه پرسيد اسمش چيه؟
گفت هاله ....!؟
.............................................
تهرون کوچيکه، نه؟



0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی