دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۱

سه شبه که تو هتل مي خوابم
مسخره است؟
اون خونه و زندگی و دبدبه کبکبه
و خوابيدن تو هتل بزرگ تهران؟
نمی دونم زن ذليليه يا خوب بودنه
ولي جواب بعضی حرف ها رو نمي شه داد
فقط وقتی خيلی جوش آوردم
از خونه زدم بيرون
سه روزه زنگ نزده بگه خرت چند؟
عشق؟ ها ها ها ها
آدما فقط دنبال اونی هستند که از زندگی توقع دارند
به هر قيمتی
شوهر؟
به درک بره و بميره
ولی من ميگم اين بايد بشه
مشکل تويه
زندگی مشترک؟
شعار نده که حالم به هم خورد
مشکل خودته

بچه کوچولو چشاتو وا کن و زندگيه واقعی رو ببين
اين رمان نيست
واقعيته
با حروف درشت

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی