يه روز يه مشهديه از خواب که پاشد تو آينه نگاه کرد گفت
اين مويوم؟
چقده گه يوم!!!؟
Mashadi
A Place for my own
سهشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۱
پستهای قبل
- او را می بينی که ميرود خيره نگاه می کنی رفتنش را و...
- من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی هرگز، ...
- می توان در بستر يک مست، يک ديوانه، يک ولگرد عصمت ي...
- ناگهان ديو را مقابل خود ديدم با چه وقاحتی چشمانش ر...
- ای کاش دست ستم ديده به سنگ آشنا شود دست در حسرت سن...
- مثل صا ايران شدم ، هر روز تهی تر از ديروز
- آهان ..... نه ، اين نبود
- چی می خواستم بگم ؟ ... يادم رفت
- قابل توجه دوستان محترم وبلاگ فنی - توجيهی که مدتها...
- همينا که اينجا گفتم ! به خدا فقط تنبلی نيست ، گرفت...
اشتراک در
پستها [Atom]
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی